Tuesday, February 6, 2007

در پگاه

پگاهان را به انديشه ي تو مي آغازم

8888

در دورست ؛ آن سو تر از پنجره
كوه پيداست ؛ سنگين ؛ آرام و پر وقار
تو را فرا ياد مي آورم ؛ بي آنكه خود بخواهم
كه آميخته ا يي مي باشي از پگاه و كوه
پر از حس رويش
پر از حس طراوت
پر از حس تنفس
پر از غرور و رامش

8888

اينك تو را فرا دست ندارم
ليك در من ريزش مي كني
از تو دورم ؛ در ابعاد فاصله
و مي داني
كه از دور دست
مثل اينجا كه پنجره هست

شكوه كوه را به زيباترين منظر مي توان به نظاره نشست

8888

خورشيد سر ميزند
و من
پگاهان را به انديشه ي تو مي آغازم



کورش کوچک 09/11/81




No comments: