Friday, March 30, 2007

اينجا خانه ي خداست

ميدان توحيد –
بعد از پل نبوت –
نرسيده به چهار راه معاد–
مقابل پارك عدل –
آخر كوچه ي امامت –

بدانيد كه فقط اينجا ؛
تنها آدرس خانه ي خداست –

جلوي درب توقف نفرمائيد
درصورت مشاهده پنچر مي شويد

کورش کوچک –11/03/82

Thursday, March 22, 2007

خود خواهي

رنگ صبح
بر شعر و انديشه فرو مي ريزد
آن گاه كه خود خواهي ام را
با چمدان به ييلاق مي فرستم

باشد كه آب و هوايي تازه كند
باشد كه آفتاب سوخته برگردد
باشد كه پوستش ؛ ترك خورده باشد
باشد كه در تنهايي
مهربان تر شود

باشد كه وقتي برمي گردد
بازهم خود باشد

کورش کوچک 09/11/81

Sunday, March 18, 2007

كوچه ي خورشيد و ما

كوچه اون وقت ؛ كوچه بود و يه عالم شور و صدا
كوچه اون وقت ؛ كوچه بود و زمين صاف خدا
كوچه كوچيك بود و
كوچيكي خودش ؛ عالمي داشت
كوچه هيچ مرزي نداشت ؛
كوچه هيچ خطي نداشت
كوچه اون وقت ؛ كوچه بود و يه هوا

كوچه تا بود و نبود كوچه ي ما بود ؛ به خدا

ما بوديم ؛ تخس و شلوغ و پا به توپ
ما بوديم ؛ توپ بود و پاهاي پتي
ما بوديم ؛ نون بود و زنبيل و كتاب
ما بوديم ؛ خاك بود و فحش
ما بوديم ؛ خاك بود و نفرين ننه
ما بوديم و بوي عرق ؛ بوي پا
مابوديم و سوزن و وصله ي زانو

ما بوديم و
كوچه خورشيد

كوچه اون وقت ؛ همه ي دنياي ما بود
كوچه اون وقت ؛ دو تا چشم بود ؛
روي
سينه ي ديوار ؛ توي قاب
كوچه اون وقت ؛
اصلا مال ما بود ؛ نه خدا

کورش کوچک - 04/10/81



Sunday, March 4, 2007

كودكستان

آنك : جغجغه‌ي اميد

سوت سوتكي است گيريده درگلو؛
آويخته زنگي است گوش فراخان را به گردن
كجاست « يكي دهان به پهناي فریاد ‎

آنك : پستانك مذهب»

مهري است كوبيده بردهان
نقيشينه‌اي بهر بزك ؛ به رخ كشيدني است
برگ سبزي است ؛ جويدني
كجاست نيش دارو؟

آنك : گهواره‌ي ‌ بهشت

تخته بندي است كوچك ؛ سر بزرگان را
چوب خشك لذتي است ؛ افتاده به صحراي هوس
به تاخيرافتاده تنعمي ؛ پلاسيده
اينك ؛
كو ؟ كجاست ؟
پريشانستان « هرچه باداباد
کورش کوچک 31/04/82


برگرفته از مولانا :يك دهان خواهم به پهناي فلك تابگويم شرح عشق آن ملك