Sunday, March 18, 2007

كوچه ي خورشيد و ما

كوچه اون وقت ؛ كوچه بود و يه عالم شور و صدا
كوچه اون وقت ؛ كوچه بود و زمين صاف خدا
كوچه كوچيك بود و
كوچيكي خودش ؛ عالمي داشت
كوچه هيچ مرزي نداشت ؛
كوچه هيچ خطي نداشت
كوچه اون وقت ؛ كوچه بود و يه هوا

كوچه تا بود و نبود كوچه ي ما بود ؛ به خدا

ما بوديم ؛ تخس و شلوغ و پا به توپ
ما بوديم ؛ توپ بود و پاهاي پتي
ما بوديم ؛ نون بود و زنبيل و كتاب
ما بوديم ؛ خاك بود و فحش
ما بوديم ؛ خاك بود و نفرين ننه
ما بوديم و بوي عرق ؛ بوي پا
مابوديم و سوزن و وصله ي زانو

ما بوديم و
كوچه خورشيد

كوچه اون وقت ؛ همه ي دنياي ما بود
كوچه اون وقت ؛ دو تا چشم بود ؛
روي
سينه ي ديوار ؛ توي قاب
كوچه اون وقت ؛
اصلا مال ما بود ؛ نه خدا

کورش کوچک - 04/10/81



No comments: