Saturday, February 3, 2007

قربون روزهاي قديم

آهاي هيش كي اينجا نيست ؟
سيگار مي خوام ؛ يه نفر تو اين خراب شده نيس ؛ يه سيگار به من بده ؟
اي تف به قبر پدرتون هي .
معلوم نيست ؛ كدوم قبرستوني گذاشتن رفتن . فقط فيسن و افاده . با اون دامن سفيداي كوتاشون ؛ فقط بلدن روناشون و لخت كنن بذارن جلو چش مريض .

مردم ازبس كه زل زدم به سقف . آهاي …!!

چند سالي هست كه همه چيز و همه كس رو كنار گذشتم ؛ همه چيزم عوض شده ؛ حتي طرز صحبت كردنم ؛ اون آدم لمپن قديمي كجا رفت ؟ خودم هم نمي دونم . يكباره شد . البته بعضي وقتها اين دور و برها پيداش ميشه با همون لحن هميشگيش . مي زنه زير بد و بيرا گفتن هرچي كه از دهنش در مي آد ميگه ؛ تو همين چند خط هم ؛ دوباره خودش رو داره نشون مي ده . همينكه يادش ميكنم ؛ رو مي آد ؛ سريع خودش رو نشون مي ده ؛ تيز و فرز ؛ بچه جنوب شهر بود ؛ حالا درس كه يه جاي خوب تو بالا شهر مي شيشنه ولي اون وختا اين آدم محترم كه حالا با ريش و تسبيح و كت و شلوار و دوتا انگشتري عقيق ؛ توي ماشين مدل بالا لم مي ده و رانند ش حاج آقا صداش مي كنه . آقا ! اراذلي بود كه نگو .

آهاي ميس تخم سگ ؛ معلوم هست كدوم گوري رفتي . من سيگار مي خوام . مردم از درد ؛ بابا اين سگ توله موبور و ببندبد پاي اين تخت . يه نخ سيگار مي خوام .

آقا ! ول بوديم توي كوچه و محل ؛ يه پامون لاله زار بود يه پامون شهرنو . كافه نبود ؛ كه توش عرق نخورده باشم . بابامون گذاشته بود رفته بود پي خوشباشي هاي خودش ؛ ننه ي بدبختمون هم كه زورش به ما نمي رسيد ؛ هرچي نفرين كرد و هرچي ناله ؛ نشد كه نشد . انقدر تو محل شر درست كرده بودم كه بدبخت مجبور شد خونه رو عوض كنه ؛ تو همين هيرو ويري خونه عوض كردن بود كه اوضاع عوض شد ؛ مردم مثل مور و ملخ ريختن تو خيابون ؛ شعار ميدادن . ما هم با بچه شراي محل شديم يه دسه ؛ زديم تو بانكها ؛ زديم تو مغازه ها و فروشگاهها . هرچي كه گيرمون مي ومد مي برديم . واسه خودمون شده بوديم يه پا انقلابي ؛ اوضاع كه خوابيد زديم تو كار ؛ فرقي نمي كرد ؛ يه روز تو كار سيمان ؛ يه روز تو كار آهن ؛ يه روز تو كار كاشي ؛ لوله ؛ خريد و فروش زمين ؛ ماشين ؛ خلاصه هر روز يه كاره بوديم . وضعم توپ شد ؛ وضعم شد ؛ كويت ! واسه خودم كسي شدم ؛ آدم حسابي . با يه ژست غلط انداز ؛ شدم حاجي بازاري .

چه عجب ؛ ميس تخم سگ تشريف آوردن ؛ عنتر من يه سيگار ميخوام .
آي وان ت ا سيگارت ؛ پي ليز . مرده شور.

مريضم ؛ حالم خوش نيس ؛ ايران گفتن مرضم پول مي خواد؛ بايد خرجش كنم ؛ تا خوب شم ؛ پدرت بسوزه روزگار ؛ تا بود بدبختي بود و بيچارگي ؛ همين كه دسمون به دهنمون اومد برسه ؛ مرض لامسب ؛ خفت مون رو چسبيد . اي تف . اونم مرضي كه باس پاش دلار خرج كرد ؛ درك ؛ پول دارم خرج مي كنم . اين ينگه ي دنيا هم بد جايي نيس ها؛ ياد ايرون افتادم ؛ نه الانش رو ها ؛ قبل از انقلاب ؛ دلم مي خواد دوباره جون بودم ؛ پرشه مغازه عرق فروشي ؛ فيل ام ياد هندستون كرده ؛ گفتم كه پشت اين حاجي بازاري محترم همون بچه لش قديمي چرت مي زنه ؛ با كار؛ خوابش كرده بودم .

اين ميس عنترم به ما سيگار نداد كه نداد.


کورش کوچک - 06/11/81

No comments: