Friday, June 8, 2007

دورها

به سمت آن دورهاي دور
آنجا كه خورشيد هنوز سر نزده است
ايستاده مردي
كه مي خواند رفتن را
به زيباتر سرودي از شوق ؛
آكنده از حس پويش
همه ي حجم هاي روشن را
درون دستان خود مي فشارد
و چوب دست خيزرانش
به خود مي خواند افق را
سينه ي آسمان
در تير رس چشمانش نشسته
پهناي دشت
خميازه مي كشد ؛ گام هاي موزونش را
و او همچنان به قصد دورها
آنجا كه خورشيد هنوز سرنزده است
به زيباتر سرودي مي سرايد:

با شمايانم ؛ اي روزگاران در پيش !
مي بايد كه مرا
دريابيد کورش کوچک- 23/02/82

No comments: