Monday, January 29, 2007

عشق و سوهان

صيقل مي خورد
و صافي مي گردد ؛ روح .

سوهان عشق !
ـ‌ آري ! سوهان عشق
تعبيري است ؛ درخور و كارآمد ـ

جان هاي خود خواه را
خواهد سابيد
خواهد سائيد
و پرداخت خواهد زد
7777
هرچند كه همواره ناز خود را كشيده ام
و خواهان خود عزيزم بوده ام
ولي اينك به ميل و رغبتي فزون
خشونت سوهان را بر تن اين خود خواهانم
شنيدن صداي خش ؛ در جانش
مرا مي رهاند
مرا مي رهاند از هرچه زنگار بي تو بودن است
زنگاره هايي كه زلال آرام تو را لك كرده اند
پس وضوح بيشتر آن گاه بدست خواهد آمد
كه خراش سوهان را
- سوهان عشق را –
پس و پيش شدن هايش را
پذيرا گردم
از من عبور كن
از من در گذر
و مرا به تراش و مرا به خراش و مرا فروريز
تا كه تو را در خود ببينم
تا كه نقش تو را بازتاباند
سنگ صيقل خورده ي دلم
نه ! بهتر آن است كه بگويم
سنگ صيقل خورده ي خودخواهي ام
آري !
او را خواهم تراشيد
او را خواهم پرداخت
و او را خواهم گداخت
در كوره ي پر آتش يك شوق
در هرم پر از خواهش يك تب
تا كه از بند خودي
اين خود خودخواه خودم را برهانم


کورش کوچک -21/11/81

No comments: