هجوم شب
شب است و
بر در و ديوار فرو مي ريزد
هجومي از تيرگي
نه شعله ؛ نه جرقه ؛ كه حتي شراره اي هم
بر نمي جهد زآن سوتر از تاريكي
ظلمت است ؛
كه سم ضربه مي كوبد بر سينه ي خاك
و باد به رسمي ديرين
گره انداخته ؛
سايه ها را ؛ به سر شاخه ي اوهام
دشت ؛ آشفته خيال است
كوه ؛ آلوده به تب
دريا ؛ سخت به شماره آمده نفسهاش
آسمان ؛
گويي كه ؛
سياه سرفه افتاده به جانش
رود ؛
هزيان زده ؛
زردآب بالا مي آورد
و در اين ظلمت قيراندود
بطن شب ؛
آنجا كه برآمدگي كوه ؛
سايه انداخته است
آبستن از حادثه
قصد زايش دارد
کورش کوچک
14/11/81
بر در و ديوار فرو مي ريزد
هجومي از تيرگي
نه شعله ؛ نه جرقه ؛ كه حتي شراره اي هم
بر نمي جهد زآن سوتر از تاريكي
ظلمت است ؛
كه سم ضربه مي كوبد بر سينه ي خاك
و باد به رسمي ديرين
گره انداخته ؛
سايه ها را ؛ به سر شاخه ي اوهام
دشت ؛ آشفته خيال است
كوه ؛ آلوده به تب
دريا ؛ سخت به شماره آمده نفسهاش
آسمان ؛
گويي كه ؛
سياه سرفه افتاده به جانش
رود ؛
هزيان زده ؛
زردآب بالا مي آورد
و در اين ظلمت قيراندود
بطن شب ؛
آنجا كه برآمدگي كوه ؛
سايه انداخته است
آبستن از حادثه
قصد زايش دارد
کورش کوچک
14/11/81
No comments:
Post a Comment