Monday, December 25, 2006

گوساله


حسنك كجايي ؟
گوساله‌ي پست مدرن
كرتهاي شعر را نشخوار مي‌كند

حسنك كجايي ؟
گوساله‌ي پست مدرن
در غروب تغزل
خاطر رئاليسم جادويي را چرت مي‌زند

حسنك كجايي ؟
دوستي نقاش ،
گوساله پست مدرن را ،
ديناميت پيچ
از برج ده طبقه‌ي
كدخداي گنزالس گراد اندلس
پرت كرده‌است
و حالا درست كه! ده بزرگ يك گوساله كم دارد
اما ، جرقه‌هاي موج نو
آسمان شعري گنزالس گراد را به آتش كشيده‌است

حسنك كجايي ؟
كه آن شب بين زمين و آسمان
تركيبي از خون و
شاش و
باروت

در كنار حجمي متكثر
از تاپاله‌ي فرد اعلا
تابلوي دوست نقاش ما را جان بخشيد
و حالا درست كه! ده بزرگ يك گوساله كم دارد
ولي در فضاي شعري گنزالس گراد
گوساله‌ي بيچاره پست مدرن
شعر « پوست مدرن » را تحليل مي‌برد
و به علفهاي سرسبز «آلاباما» در خرم آباد مي‌انديشد

حسنك كجايي ؟
گوساله‌ي پست مدرن
همراه برج «ثور»
از برج ده‌ طبقه‌ي كدخدا مي‌پرد
و به خواهران مادينه‌اش مي انديشد
كه در روياي همبستري هم !
آبستن مي‌شوند

حسنك كجايي ؟
اين گوساله‌ي پست مدرن
درست عين گاو!
با پاهاي آغشته به تاپاله‌ي فرد اعلا
علائم هشدار دهنده پليس راه را
نديده‌ گرفته
از جاهاي « گاو ممنوع » جاده‌ي شعر
عبور مي‌كند

و بين هر بار آبستني همشيره‌هايش
در بهشت يوسف آباد « اوهايو»‌
خواب جفتگيري با هفت گاو چاق را
تعبير مي‌كند

حسنك كجايي ؟
گوساله‌ي پست مدرن
با « شورت استوري »
كنار ساحل ، آفتاب مي‌گيرد
و از پشت عينك مانيتور
«پارادوكس» زندگي در دنياي مجازي
را لاي شبكه‌هاي « پلي‌بوي»
بعد از «دبل چك»، «دان لود»كرده
براي خواهرزاده‌هاي كاكل زري‌اش
به اشتراك مي‌گذارد

حسنك كجايي ؟
كدخداي ده بزرگ را خبركن
گوساله پست مدرن
زير تيغ تشريح
نسخه‌ بدل مادر را زاييده



کورش کوچک – 13/04/83

No comments: