تو را ياد خواهد آورد
تنها نشستهاي – به گوشهي دنجي پناه بردهاي – با خود خلوتي به هم زده اي – از زمان فارغي – ميلت به ديدن هيچ كس نيست – از خود نيز خستهاي – تمايل به رسوب داري – سردرگمي – كلافه اي – چيزي گلويت را ميفشارد – هيچ صدايي را نميشنويي – هيچ چيز را نميبيني –
نه ! نميخواهي –
نمي خواهي چيزي را ببيني يا كه چيزي را بشنوي –
چشم باز ميكني اما نمي بيني –
گوش مي دهي اما نميشنوي –
يخ كرده اي – كرخت شده اي – ته نشين شده اي – ميلرزي – يك ريز پلك ميزني-
به سختي نفس ميكشي – پاهايت خشك شده – انگشتانت خواب رفته – رنگت زرد شده – چشمانت گود افتاده – زخم كهنهي كتفت تير ميكشد – دستهايت به رعشه افتاده – لبهايت بنفش شده – دندانهايت را در مهار نداري –
چشمانت را ميبندي –
سياهي – سياهي هجوم ميآورد – حلقههاي سياه ، بزرگ و بزرگتر ميشوند- حلقهها دهان باز ميكنند – خفاشها و جغدها سر ميرسند – كفتارها ، دندان نشان ميدهند –
چشم باز ميكني –
لاشخورها تك تك كنارت مينشينند- برهوت – دست به سنگ مي بري – حجم سنگ از دستان كوچكت بزرگ تر است – پرت مي كني –
كلاغها از روي تيرك چراغ برق باغ انگوري مي پرند –
خودت را مي بيني -
كودكي هستي ، شيطان و بازيگوش – از بين دو شاخ تير و كمانت لامپ را نشانه رفتهاي - با تمام قدرتت در بازو ، دو لك را با الك ستاره اي كردهاي – باغبان پير با دوچرخه از راه مي رسد – الفرار – مثل فرفره – عين چوب دولك –
نفسهاي به شماره افتاده – طعم گيلاس – ديوار كاهگلي – گرماي تيرماه – نهر بالاي گاوداري – گاوهاي سر به زير – گاوهاي سياه – سياه سياه –
سياهي هجوم ميآورد - حلقههاي سياه بزرگتر مي شوند –
بزرگ شدهاي -
پشت لبهايت به سبزي مي زند – صدايت دورگه شده – ميل به گريز در رگهايت موج مي زند – بازهم ديوار و الفرار –
از مدرسه مي گريزي – ساعت دوازده – دبيرستان دخترانه – پرسهي بيانتها - مثل فرفره گيج مي زني – ديگر تو را ياراي گريز نيست – دو چشم سياه – سياه سياه –
حلقههاي سياه دهان باز كردهاند – حلقه هاي سياه بزرگ تر مي شوند –
بزرگ شده اي – خيلي بزرگ شده اي –
هنوز هم شيطاني – هنوز هم سنگ مي پراني – سنگهاي بزرگتر از دستانت –
خفاشها و كفتارها دورهات كرده اند -
از خيلي چيزها سر در ميآوري - حرفهاي ناجور مي زني - با آدمهاي ناجور ميپلكي – كتابهاي ناجور – ترانه هاي ناجور – از همه بدتر ، شعر ميخواني –
سلامت را نميخواهند پاسخ گفت (1) – خدايان همه آسمانهايت بر خاك افتادهاند (2) – گوش كن وزش ظلمت را مي شنوي (3) –
در اعماق خويش فرو مي روي - دوباره هجوم تيرگي – دوباره هجوم سياهي – نفسهاي به شماره افتاده – تاريكي – رطوبت – يخ كردهاي -
دري بسته ميشود – صداي پا – پوتين – پوتينهاي سياه – صداهاي درهم – فحش و ناسزا – به پشت روي زمين افتاده اي – زمين سرد – كسي تو را روي كف سيماني ميكشد – صدايي گنگ – گيج مي زني – مثل فرفره – نور مستقيم لامپ – نميتواني بگريزي – دلت مي خواهت كه از لاي دوشاخ تير و كمان – به لامپ نگاه كني –
دري بستهميشود – صداي پا - پوتين هاي سياه – سياهي هجوم ميآورد –
« ببين عوضي مثل بچهي آدم بشين و حرف بزن » -
كفتارها دورهات كرده اند – در خود فرو ميروي – پوتين سياه تو را به جا ميآورد – خودت را به جا ميآوري – چشم باز ميكني – تيرگي – نور لامپ –
« ببين آدم خر كله به نفعته كه حرف بزني » -
كتاب – نوار - فيلم – جزوه –
« اين همه آشغال چيه؟ »
پوتين سياه – دري بسته مي شود – زمين سرد – سيمان سياه – سياهي هجوم ميآورد – ظلمت – شب – تيرك چراغ برق – لامپ شكسته – معلق در سياهي –
لاشخورها تك تك فرود ميآيند -
چيزي گلويت را ميفشارد – انگشتانت خواب رفته – زخم كهنهات تير ميكشد – نه ميخواهي ببيني – نه ميخواهي بشنوي – كركسها و كفتارها دورهات كرده اند - ديگر هيچ چيز را به ياد نميآوري – ديگر هيچ كس تو را به ياد نميآورد – تنها مرگ تو را به ياد خواهد آورد -
کورش کوچک - 08/04/1381
1) مهدي اخوان ثالث – زمستان
2) احمد شاملو – به تو بگويم ، از مجموعهي هواي تازه
3) فروغ فرخزاد- باد ما را خواهد برد
نه ! نميخواهي –
نمي خواهي چيزي را ببيني يا كه چيزي را بشنوي –
چشم باز ميكني اما نمي بيني –
گوش مي دهي اما نميشنوي –
يخ كرده اي – كرخت شده اي – ته نشين شده اي – ميلرزي – يك ريز پلك ميزني-
به سختي نفس ميكشي – پاهايت خشك شده – انگشتانت خواب رفته – رنگت زرد شده – چشمانت گود افتاده – زخم كهنهي كتفت تير ميكشد – دستهايت به رعشه افتاده – لبهايت بنفش شده – دندانهايت را در مهار نداري –
چشمانت را ميبندي –
سياهي – سياهي هجوم ميآورد – حلقههاي سياه ، بزرگ و بزرگتر ميشوند- حلقهها دهان باز ميكنند – خفاشها و جغدها سر ميرسند – كفتارها ، دندان نشان ميدهند –
چشم باز ميكني –
لاشخورها تك تك كنارت مينشينند- برهوت – دست به سنگ مي بري – حجم سنگ از دستان كوچكت بزرگ تر است – پرت مي كني –
كلاغها از روي تيرك چراغ برق باغ انگوري مي پرند –
خودت را مي بيني -
كودكي هستي ، شيطان و بازيگوش – از بين دو شاخ تير و كمانت لامپ را نشانه رفتهاي - با تمام قدرتت در بازو ، دو لك را با الك ستاره اي كردهاي – باغبان پير با دوچرخه از راه مي رسد – الفرار – مثل فرفره – عين چوب دولك –
نفسهاي به شماره افتاده – طعم گيلاس – ديوار كاهگلي – گرماي تيرماه – نهر بالاي گاوداري – گاوهاي سر به زير – گاوهاي سياه – سياه سياه –
سياهي هجوم ميآورد - حلقههاي سياه بزرگتر مي شوند –
بزرگ شدهاي -
پشت لبهايت به سبزي مي زند – صدايت دورگه شده – ميل به گريز در رگهايت موج مي زند – بازهم ديوار و الفرار –
از مدرسه مي گريزي – ساعت دوازده – دبيرستان دخترانه – پرسهي بيانتها - مثل فرفره گيج مي زني – ديگر تو را ياراي گريز نيست – دو چشم سياه – سياه سياه –
حلقههاي سياه دهان باز كردهاند – حلقه هاي سياه بزرگ تر مي شوند –
بزرگ شده اي – خيلي بزرگ شده اي –
هنوز هم شيطاني – هنوز هم سنگ مي پراني – سنگهاي بزرگتر از دستانت –
خفاشها و كفتارها دورهات كرده اند -
از خيلي چيزها سر در ميآوري - حرفهاي ناجور مي زني - با آدمهاي ناجور ميپلكي – كتابهاي ناجور – ترانه هاي ناجور – از همه بدتر ، شعر ميخواني –
سلامت را نميخواهند پاسخ گفت (1) – خدايان همه آسمانهايت بر خاك افتادهاند (2) – گوش كن وزش ظلمت را مي شنوي (3) –
در اعماق خويش فرو مي روي - دوباره هجوم تيرگي – دوباره هجوم سياهي – نفسهاي به شماره افتاده – تاريكي – رطوبت – يخ كردهاي -
دري بسته ميشود – صداي پا – پوتين – پوتينهاي سياه – صداهاي درهم – فحش و ناسزا – به پشت روي زمين افتاده اي – زمين سرد – كسي تو را روي كف سيماني ميكشد – صدايي گنگ – گيج مي زني – مثل فرفره – نور مستقيم لامپ – نميتواني بگريزي – دلت مي خواهت كه از لاي دوشاخ تير و كمان – به لامپ نگاه كني –
دري بستهميشود – صداي پا - پوتين هاي سياه – سياهي هجوم ميآورد –
« ببين عوضي مثل بچهي آدم بشين و حرف بزن » -
كفتارها دورهات كرده اند – در خود فرو ميروي – پوتين سياه تو را به جا ميآورد – خودت را به جا ميآوري – چشم باز ميكني – تيرگي – نور لامپ –
« ببين آدم خر كله به نفعته كه حرف بزني » -
كتاب – نوار - فيلم – جزوه –
« اين همه آشغال چيه؟ »
پوتين سياه – دري بسته مي شود – زمين سرد – سيمان سياه – سياهي هجوم ميآورد – ظلمت – شب – تيرك چراغ برق – لامپ شكسته – معلق در سياهي –
لاشخورها تك تك فرود ميآيند -
چيزي گلويت را ميفشارد – انگشتانت خواب رفته – زخم كهنهات تير ميكشد – نه ميخواهي ببيني – نه ميخواهي بشنوي – كركسها و كفتارها دورهات كرده اند - ديگر هيچ چيز را به ياد نميآوري – ديگر هيچ كس تو را به ياد نميآورد – تنها مرگ تو را به ياد خواهد آورد -
کورش کوچک - 08/04/1381
1) مهدي اخوان ثالث – زمستان
2) احمد شاملو – به تو بگويم ، از مجموعهي هواي تازه
3) فروغ فرخزاد- باد ما را خواهد برد
No comments:
Post a Comment